روزهای سخت
گل مامان می دونم که زیادش رفته و کمش مونده اما خوب یه کمی واسم سخته. شبها نمی تونم بخوابم یه کم اذیت میشم اما خوب باید تحمل کرد تا خدا تورو بهمون بده.
الان دیگه تکون خوردن هات برام شده جزئی از وجودم. وقتی میشینم از روی لباس کاملا معلومه داری چی کار میکنی میتونم حرکتتو دنبال کنم. هی خودتو جمع میکنی یه طرف... ای وروجک ناقلا!!!!
بابا هم که میبینه تکون خوردن هاتو کلی ذوق میکنه و قربونت میره. تا باهات حرف میزنه زودی عکس العمل نشون میدی. شیطون بلا!!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی